کمتر کسی است که برازندگی، زیبایی و مورد توجه دیگران بودن برایش بی ارزش باشد و به بهداشت و سلامتی ظاهری خود بیاعتنا باشد. همه ما در زندگی اجتماعی خود خواهان نگاه تحسینآمیز خانواده، دوستان و اطرافیانمان هستیم. اما این رسیدگی به ظاهر و صرف زمان، انرژی و هزینه تا چه اندازه معقول است و ما را از اهداف بزرگتر زندگیمان باز نمیدارد و مسیر رشد روانی ما را متوقف نمیکند؟
«هر روز چند ساعت جلوی آئینه میایستم و به خودم نگاه میکنم و این چند ساعت برایم مثل شکنجه است. برای پنهان کردن بینی بزرگ و زشتم هر کاری میکنم. عینک میزنم، بینیام را با آرایش کوچک میکنم، موهایم را توی صورتم میریزم و … اما باز هم راضی نیستم .آنقدر بزرگ است که همه در برخورد اول تنها بینی من را میبینند نه خودم را . در طول روز دائما به این فکر میکنم که چقدر بینی، لبها و چانه ام زشت و حال به هم زن است.»
فرناز ، ۲۳ ساله دانشجو
اختلال زشت انگاری بدن از دسته اختلالات وسواس است که به موجب آن فرد اشتغال شدید و دائم ذهنی به یک نقص خیالی یا بسیار کوچک در بدن یا چهره خود دارد، و این نگرانی سبب تخریب چشمگیر عملکرد او در حوزههای اجتماعی، تحصیلی و شغلیاش میشود.
فرد مبتلا در واکنش به نگرانیهای خود نسبت به ظاهرش رفتارهای تکراری (چک کردن مداوم خود در آیینه، بطور افراطی شانهکردن مو و آرایش کردن، کندن پوست بدن و دستکاری کردن آن، قوت قلب و دلگرمی گرفتن دائمی از دیگران بابت ظاهر) و یا اعمال ذهنی تکراری (مرتبا ظاهر خود را با دیگران مقایسه کردن) انجام میدهد. این نگرانی اغلب شامل صورت، موها، پستان، اعضای تناسلی و پوست میشود. اکثر افراد مبتلا ناراحتند که اجزای صورتشان زشت است یا در صورتشان عدم تقارن وجود دارد، موهایشان میریزد، یا جوش های صورت، چین و چروک، جای زخم، لکهای پوستی، یا موهای زیادی که روی صورتشان وجود دارد آنها را زشت کرده است. این افراد از نقص های ظاهری خود خجالت میکشند و درباره آنها فقط با عبارات کلی صحبت میکنند. غالبا آنها دقیقا نمیگویند از چه چیزی ناراحت هستند و همیشه از خود به عنوان فردی زشت یاد میکنند. آنها درباره ظاهر خود باورهای غلطی دارند و کاملا متقاعد هستند که افکارشان درست و صحیح است. اشتغال ذهنی درباره نقص های فیزیکی ظاهری اغلب به فاجعه انگاری آن ویژگی منجر میشود( من زشت هستم. من کچل هستم. فک من مثل اسب بزرگ است و …)، اما در نظر نمیگیرند که حتی اگر زشت، چاق، کچل، فک اسبی و … باشند، آسمان به زمین نمیآید و این مفاهیم نسبی هستند. باید به این نکته توجه کرد که دلگرمی از سوی دیگران و تلاش خود افراد مبتلا برای نفی افکار منفی نمیتواند این عقاید را تغییر دهد و به مرور افراد در وضعیت بدتری قرار میگیرند.
میزان شیوع این اختلال در عموم مردم ۷% گزارش شده است. در ایران ۹۵% متقاضیان جراحی بینی را دختران و زنان ۱۴-۴۵ ساله تشکیل میدهند، که میزان شیوع جراحی پلاستیک در کشور ما را ۷ برار کشورهای غربی کرده است. ترس از ظاهر جسمانی و نگرانی از بدشکلی بدن پیش بینی کننده تمایل به انجام عمل جراحی پلاستیک در زنان است. این اختلال در زنان به ویژه در اواخر نوجوانی شایع است و اغلب با افسردگی، اضطراب و ترس از پذیرفته نشدن در جامعه همراه است. وسواس درباره هیکل و اندام عضلانی (دیسمورفی ماهیچه ای) تقریبا فقط در مردان مشاهده میشود. این مردان فکر میکنند بدنشان بیش از حد کوچک است و جثه ضعیفی دارند. در نتیجه اقدام به رژیم های مخصوص، بدنسازی افراطی، مصرف نادرست استروئیدهای آنابولیک و سایر داروها میکنند.
«احساسم این است که نسبت به هم سن و سالانم اندام ورزیدهای ندارم. یک مرد باید هیکل عضلانی داشته باشد و چهارشانه و قوی به نظر برسد. از اندام تکیده و لاغرم بیزارم. به همین خاطر هم تا به حال نتوانستهام رابطه موفقی داشته باشم. برای دخترهای امروزی تیپ و ظاهر عضلانی خیلی اهمیت دارد. در طول هفته ساعت ها به باشگاه میروم، ورزش میکنم و از مکمل های غذایی استفاده میکنم تا اندام ورزیده پیدا کنم.»
آرش ، ۳۳ ساله
افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن تصویر بدنی مختل شدهای از خود دارند و ارزیابی آنها از ظاهر و اندامهایشان دچار تحریف شده است. داشتن تصویر بدنی مثبت از خود نقش مؤثری در بالا بردن کیفیت زندگی، سلامت جسمانی و مجموعه رفتارهای مرتبط با سلامت دارد. البته نباید از این نکته غافل شد که تصویر ایدهآل از خود نشأت گرفته از ایدهآلهای درونی فرد و دیکته شده توسط فرهنگ و محیط اجتماعی است. تصویر بدن یک فرآیند طول عمری است که ناگزیر از افرد مهم زندگی تأثیر میپذیرد. عوامل متعددی مثل ارزش های فرهنگی-اجتماعی، مقایسههای اجتماعی، تأکید جامعه بر جذابیت ظاهری، تجربیات منفی در تعامل با گروه همسالان باعث تشدید و حفظ نگاه منفی به تصویر بدن میشود.
مشکل از جایی شدت مییابد که گروه بزرگی از مبتلایان به این اختلال بهجای درمانهای روانشناختی و تغییر سبک تفکرشان خواهان درمانهای پزشکی هستند. هرساله شاهد آمارهای بالای جراحیهای فک و صورت، پلاستیک، ترمیمی و پوست هستیم. اما جدیت و طبع وسواسگونهی این بیماری سبب میشود ناراحتیها و نگرانیها بعد از عمل یا تغییر نکند و یا حتی حادتر شود، که این خود دلیل تکرار اعمال جراحی را روشن میکند. این افراد از درمان های پزشکی سودی نمیبرند مگر آنکه موضوعات هیجانی و زیربنایی آنها توسط متخصصان بهداشت روانی گرهگشایی شود.
با توجه به مزمن بودن، شروع در نوجوانی، امکان اقدام به خودکشی بالا، سوءمصرف مواد و همابتلایی با سایر اختلالات روانشناختی از جمله افسردگی، اضطراب اجتماعی، وسواس و اختلالات خورد و خوراک بار هزینهای زیاد جراحی های پیدرپی بر اقتصاد خانواده و جامعه و عود بیماری در صورت عدم درمان این بیماری در دراز مدت آسیب جدی و جبران ناپذیری بر کیفیت زندگی فرد و نزدیکانش وارد میکند.