مربیان و درمانگران کودکان مبتلا به اوتیسم نقشی بیبدیل در بهبود عملکرد و کیفیت زندگی این کودکان و خانوادههایشان دارند. روزهایی که والدین مضطرب و سردرگماند یا وقتی کودکان احساس ناامنی و ترس میکنند، این مربیان هستند که صدای آنها را میشنوند و چراغی روشن میکنند تا ادامۀ مسیر سخت و ناممکن به نظر نرسد. اگر امروز اوتیسم مترادف با ناتوانی محض و آموزش ناپذیری نیست و اگر اوتیسم خط بطلانی بر دنیای کودکانه و لذتها و شیرینیهایش نیست، باید قدردان تلاشهای صادقانه و مسئولانۀ افرادی باشیم که نه فقط با تخصص بلکه با عشقی خالصانه روزهای عمر خود را صرف توانبخشی و بالندگی کودکان مبتلا به این اختلال میکنند. آنها ماهها و ماهها تلاش میکنند تا کودکی انگشت اشارهاش را به طرف وسیلۀ بازی مورد علاقه اش بگیرد، تا کودکی سرانجام بتواند نگاهی کوتاه به چشمان مادرش بیاندازد یا وقتی پدرش او را صدا میکند واکنش نشان دهد. آنچه در ادامه میآید روایت نسیم موسوی، کارشناس روانشناسی از روزهای همراهی با این کودکان است که به درخواست «بیا حرف بزنیم» نوشته شده است. روزهایی پرچالش اما به شیرینی لبخندهای کودکانه:
«نمیدانم روایت سفر به عالم کودکان اتیسم و تجربۀ کار با این فرشتگان را میتوان به نگارش درآورد یا نه. اما من تا قبل از مواجهه نزدیک با این کودکان هیچ تصویر آشنا و درستی از جزئیات رفتاری آنان نداشتم. در تمام چهار سالی که با این کودکان به عنوان درمانگر ABA (توانبخشی اتیسم با شیوۀ تحلیل رفتار کاربردی) سر و کار داشتهام، متوجه شدم طیف رفتاری و شخصیتی این کودکان به اندازۀ تک تک آنها وسیع و گسترده است. هر چند که بهطور کلی ویژگیهای مشترکی مانند عدم توجه به صدا کردن نامشان، اجتناب از برقراری تماس چشمی، واکنشهای نامتعارف به صدا نور و بافتهای مختلف، بازی غیرمعمول با وسایل بازی و دشواری در کنار آمدن با تغییرات در بیشتر آنها دیده میشود، اما باید ادعا کنم که دنیای هر کودک مبتلا به اوتیسم با دنیای کودکی دیگر بسیار متفاوت است.
خاطراتم در این سالها با تمام پستی و بلندیهایش پر از درس و تجربههای گوناگون بوده و چیزی که بعد از هر بار خستگی کلاس، به من انرژی دوبارهای برای ادامۀ روند آموزشی میداد تنها تغییرات کوچکی در کودک بود که هر روز در جزئیات مشاهده میشد. کمی توجه بیشتر، قدری تمرکز برای یادگیری و یا ارتباط چشمی هر چند برای لحظهای کوتاه. در سالهای فعالیتم در این حوزه تمام تلاشم به شوق همین تغییرات اندک و مستمری بود که در نهایت میتوانست به عادی شدت تعاملات رفتاری کودک بیانجامد.
در سال اول کاریام با کودکی ۵ ساله رو به رو بودم که تمام مدت حضورش در خارج از خانه و از جمله مرکزی که محل دیدار ما بود، با دستهای یخزدهاش صورتش را میپوشاند و رنگ و رویاش از فرط استرس محیط خارج از کنترلِِ دور از خانه زرد و بیقرار بود. تفییرات رفتاری آهسته و اندک اما موثر بود. ۶ ماه کار، هر هفته ۶ روز و هر روز به مدت ۳ ساعت اجرای برنامههای مختلف از جمله مهارتهای کلامی، مهارتهای شناختی، مهارتهای جسمی، حافظه و غیره. بعد از ۶ ماه که مثل یک سایه در مهد کودک که هر لحظه احساس ناامنی و بیقراری داشت همراهش بودم، توانستم کمک حالاش باشم و در او لذتِ تعامل با همسالان را ایجاد کنم. مزد واقعی من در لبخند حقیقی کودکی خلاصه میشود که با تشخیص روانشناس میتواند از حوزه درمان خارج شود، در مهد کودک مستقل باشد یا با موفقیت در آزمون مدارس عادی کنار همسالان خود شروع به تحصیل کند.
مهارت های اجتماعی و ارتباطی یکی از مهمترین مولفههای تعیین کننده در موفقیت کودکان به حساب میآید. برقراری تعامل موفقیتامیز با دیگران یک مهارت است که کسب، تحول و نگهداری آن در طول زندگی به خصوص برای کودکان مبتلا به اوتیسم که ضعفشان در این مقوله جدی و محسوس است، بسیار مهم تلقی میشود. به امید روزی که تمام کودکان مبتلا به اوتیسم با تشخیص به موقع و بهرهمندی از شرایط برابر، روند عادی زندگی و لذت از دنیای شیرین کودکی مانند همسالانشان را تجربه کنند.»