«اضطراب» نوعی هیجان است که در تمام انسانها وجود دارد. وجود متعادل این هیجان در زندگی ضروری بوده و مارا از بسیاری مخاطرات دور میکند و همچنین برای مقابله با پیامدهای منفی یک رخداد یا اقداماتی جهت محافظت از خود یا دیگران آماده میکند.
کودکان در طول دوران تحولی خود اضطراب را در برابر گستره وسیعی از موضوعات تجربه میکنند. از اضطرابِ بودن در محیط تاریک یا ترس از موجودات ناشناخته و حیوانات گرفته تا اضطراب ناشی از جداشدن از والدین.
اگر کودک حدود ۱ تا ۲ ساله شما هنگام جدایی گریه میکند یا مضطرب و آشفته میشود، درحال طی کردن روند طبیعی رشد خود است. در این سن کودکان درحال شکل دادن به یک دلبستگی ایمن با والدین خود هستند، اما به مرور زمان در انتهای این مرحلهی رشدی (یعنی حدود ۲ سالگی)، درصورتی که والدین اغلب مواقع در دسترس و پاسخگو نیاز های کودک باشند، اعتماد به آنها ایجاد میشود و کودک میتواند به دلیل اطمینان از بازگشتِ آنها این جدایی را بدون تجربه اضطراب چشمگیر، تحمل کند. هرچند بعد از این سن نیز اندکی نگرانی در زمان جدایی طبیعی محسوب میشود که اگر والدین کمی صبوری پیشه کنند و اندکی زمان برای خداحافظی و اطمینان بخشی از بازگشتن برای کودک خود صرف کنند، نگرانی کودک برطرف میشود. اما موضوع از جایی مسالهساز میشود که این اضطراب ادامه یابد، باعث نابسامانی در فعالیت های روزمره شود و در روند زندگی شما یا کودکتان مشکلاتی ایجاد کند.
«پسر ۵ ساله ام هر روز با گریه شدید وارد مهدکودک میشود و از من میخواهد که به خانه برگردیم. مدتی طول میکشد تا از من جدا شود و سر کلاس برود، در حالی که من باید پشت در کلاس بنشینم تا هر زمان که بیرون آمد، من را ببیند.»
اختلال اضطراب جدایی، با تجربه احساس اضطراب شدید در زمان جداشدن از خانه، والدین یا کسانی که وابستگی عاطفی زیادی نسبت به آنها وجود دارد، شناخته میشود. این اضطراب میتواند در جنبههای مختلفی از زندگی مشکلساز شود.
یکی از اولین موقعیتهایی که والدین کودکان دچار اضطراب جدایی را با چالش مواجه میکند، شروع دوران مهدکودک یا مدرسه است. این کودکان به سختی، با گریه و ناآرامی زیاد از والدین خود جدا میشوند، قبل از جدا شدن از والدین ناراحتی های جسمانی از جمله حالت تهوع یا دل درد را تجربه میکنند و بعد از جدایی در طول مدت کلاس نیز اضطراب و تنش زیادی دارند که ممکن است توجه، تمرکز، یادگیری یا حتی فرآیند اجتماعیشدن و دوستیابی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. این موضوع اهمیت شناخت و تشخیص به موقع این اختلال و اقدام در جهت درمان آن را روشن میکند و میتواند از بروز مشکلات درسی و اجتماعی بسیاری جلوگیری کند.
اختلال اضطراب جدایی معمولا در سنین پیشدبستانی شروع میشود و گاهی تا زمان بلوغ ادامه مییابد. شیوع اختلال اضطراب جدایی در بین کودکان زیر ۱۲ سال حدود ۴ درصد است که با افزایش سن در اکثر موارد بهبودی حاصل میشود، اما در موارد نادری این اختلال تا بزرگسالی ادامه مییابد.
«دختر ۶ سالهام چندین بار در هفته قبل از رفتن به مدرسه دچار دلدردهای شدید میشود. بارها از من میپرسد وقتی مدرسه تعطیل میشود چه کسی به دنبال او میرود و آیا هنگام برگشت به منزل، من آنجا هستم؟»
علائم و نشانههای اختلال اضطراب جدایی
- هنگام جداشدن از خانه یا افرادی که به آنها دلبستگی دارد مکرراً دچار اضطراب شدید میشود، دائماً به والدین خود میچسبد و آنها را مانند سایه دنبال میکند.
- بهطور مکرر نگران سلامت افراد مهم زندگی خود است. میترسد هنگامی دوری از والدین خود اتفاقی برای آنها بیافتد، مجروح شوند، به بیمارستان بروند و یا دستخوش بلایای طبیعی شوند.
- همواره نگران رویدادهایی است که موجب جدا شدن او از خانه یا افراد مهم زندگی او میشوند. مثلا نگران است گم شود، تصادف کند و او را بدون والدینش به بیمارستان ببرند، او را بدزدند یا این که والدینش از یکدیگر جدا شوند.
- هرگز دوست ندارد به مدرسه یا خانه دیگران برود زیرا از جدا شدن میترسد.
- دوست ندارد حتی در خانه بدون یکی از افراد مهم زندگی خود که به آنها دلبسته است (والدین، خواهر یا برادر و…) بماند.
- دوست ندارد خارج از خانه خود یا بدون افرادی که به آنها دلبستگی دارد، بخوابد. حتی ممکن است برای خوابیدن مقاومت کند زیرا میترسد در طول خواب برای والدینش اتفاقی بیافتد.
- بهطور مکرر کابوس با موضوع جدایی میبیند.
- هنگام جدایی از خانه یا مراقبین خود علائم بدنی مانند سردرد، دلدرد، تهوع و استفراغ را تجربه میکند.
درصورتی که شاهد وقوع مکرر حداقل ۳ مورد از نشانههای بالا در کودکتان هستید، بهتر است برای دریافت تشخیص به متخصصین سلامت روان، روانپزشک یا روانشناس مورد وثوقتان مراجعه کنید.
علل اختلال اضطراب جدایی
اضطراب جدایی از احساس ناامنی کودک نشات میگیرد. کودکی که دریابد دنیا محل امنی است و در مواقع خطر والدین یا مراقبان او میتوانند از او مراقبت کنند، میتواند بدون اضطراب از والدین خود جدا شود.
ریشه این ناایمنی را میتوان در خلق و خوی کودک، کیفیت رابطه او با والدین و مراقبتی که دریافت کرده یا در عوامل و تنش های محیطی یافت. البته که همه این عوامل میتوانند بر هم تاثیر بگذارند و نقش یکدیگر را کمرنگ یا پررنگتر کنند.
هر کودک خلقوخوی خاص خود را دارد که بخشی از آن تحت تاثیر ژنتیک او قرار دارد. برخی کودکان با سطح اضطراب بالاتری متولد میشوند، خواب نا منظمی دارند، ناآرام هستند و به اصطلاح به آنها کودکانِ سخت میگویند. طبق پژوهشها کودکانِ سخت از سطح تابآوری پایینتری برخوردارند و بیشتر در معرض خطر ابتلا به اختلالات هیجانی از جمله اختلالات اضطرابی قرار دارند.کیفیت مراقبتی که کودک دریافت میکند و چگونگی رابطه او با والدین منجر به شکلگیری دلبستگی ایمن یا ناایمن میشود.
کودک بر اساس تجربه سالهای اولیه زندگی با والدیناش تصویری از خود، دیگران و دنیا شکل میدهد. پاسخ کودکان با سبک دلبستگی ناایمن به پرسشهایی اساسی نظیر «دنیا چقدر امن است؟»، «آیا من ارزش مورد مراقبت قرار گرفتن را دارم؟» و «آیا دیگران قابل اطمینان هستند و از من در برابر آسیب ها مراقبت میکنند یا به من آسیب نمیرسانند؟» پاسخهایی اطمینان بخش نیست. والدینی که نتوانستهاند پاسخگوی نیازهای کودک خود باشند یا در بسیاری از مواقع در دسترس آنها نبودهاند، این باور را در کودک شکل دادهاند که برای از دست ندادن مراقبت والدین باید به آنها بچسبد، زیرا اگر از آنها دور شود اعتمادی به دوباره در دسترس قرار گرفتن آنها نیست.
در مقابل، گاهی والدین با مراقبت های افراطی و بیش از اندازه این پیام را به کودک خود منتقل میکنند که «دنیا محل خطرناکی است، و تو به تنهایی بسیار آسیبپذبر و در خطر خواهی بود». به همین دلیل وجود والدین به اصطلاح بیش از حد مراقب نیز میتواند یکی از دلایل اختلال اضطراب جدایی در کودکان باشد.
گاهی تغییرات محیطی و حوادثی خارج از کنترل این احساس ناامنی را در کودک ایجاد میکند. جابجایی منزل، تغییر مدرسه، دور بودن از والدین به دلیل بیماری، یا از ست دادن یکی از عزیزان میتواند موجب ایجاد احساس ناامنی در کودک شود که زمینه ساز اختلال اضطراب جدایی است.